«سایه جنگ» را می توان پربسامدترین اصطلاحی دانست که از 6 سال پیش به این سو دیگر مردم ایران با آن مانوس شده و ملاک و معیار بسیاری از تصمیمات یون در این دوران بوده است. کم نبوده اند کسانی، اعم از مسئولان ارشد اجرایی و تحلیلگران و همفکران ی بدنه اجرایی کشور که این اصطلاح را سخاوتمندانه، به ادبیات روزانه مردم وارد کردند و به پشتوانه آن، انتخاب ها را در مقاطع مختلف به نفع خود و جریان ی خود تغییر داده اند.
تجارب گذشته دیپلماتیک و «دانستن زبان جهان» هم پیش کشیده شد تا اثبات شود که قادرند به اتکای آن، «سایه جنگ» را که زاییده مجموعه ای از تحولات در یک مقطع خاص بود، از سر کشور دور کنند؛ سایه ای که هنوز هم نه می توان با قاطعیت «وجود»ش را اثبات کرد و نه با فرض اثبات وجود اصل آن، می توان ادعا کرد که نسبت به 6 سال پیش کمتر شده است.
حالا بعد از 6 سال می توان پرده ها را کنار زد، نور بر برخی واقعیات تاباند و حتی برخی ناکارآمدی ها و در جا زدن ها را هم در بدنه اجرایی کشور، در پرتو آن مشاهده کرد. با این وجود، هنوز «مذاکره» برای رفع «سایه جنگ» بخشی از ادبیات مدیران رده بالای اجرایی کشور است آنهم با طرفی که دو سال مذاکره بی سابقه مقامات دولتی خودش را نادیده گرفت و یک شبه آتش زد به خرمن تازه جوانه زده ای که 6 قدرت جهانی و ایران سامان داده بودند و امید فراوانی به آن بسته شده بود.
در شامگاه سوم دی ماه امسال، در نزدیکی فرودگاه بغداد اتفاقی رخ داد که کورسوی امید امکان رفع «سایه جنگ» را نیز خاموش کرد و نشان داد که دل بستن به مذاکره با آمریکا، تجربه ای است که آزمودن دوباره اش عینا مصداق دو بار گزیده شدن مومن از یک سوراخ است.
برخی از اصلاح طلبان این روزها بعد از تجربه برجام، زمزمه مذاکره مجدد با آمریکا را تکرار میکنند؛ گویی مذاکره با آمریکا بیش از اینکه ابزاری برای تامین منافع ملی باشد، آویزگاهی برای رقابتهای جناحی داخلی شده است. گویا بناست بازهم «مذاکره با آمریکا» پیروزی عدهای در میدانگاه انتخابات را فراهم کند، غافل از آن که این حنا دیگر رنگ باخته است . این مخالفت با مذاکره البته به معنای نفی مطلق مذاکره نیست بلکه مخالفت با مذاکره ای است که یک طرف آن علیرغم شیک پوشی و لبخند در صحنه ای دیگر به هیبت تروریست ها در میآید و مذاکره را نه برای توافق، که برای خواباندن مچ طرف مقابل می خواهد!
در این صحنه آرایی خطرناک که آمریکایی ها به دنبال آن هستند، بدون تردید مذاکره کردن و رفتن به پای مذاکره، نه تنها چیزی عاید کشور و مردم نمی کند که دستاوردهای راهبردی تمام ۴ دهه گذشته ایران را هم سلب خواهد کرد. دستاوردهایی که باعث می شود ایران، تنها کشوری باشد که در حدود ۷۰ سال گذشته به یک هدف کاملا نظامی و دولتی آمریکا حمله کند و آمریکا امکان هیچ واکنشی به آن را نداشته باشد و رئیس جمهورش با صدایی لرزان در برابر دوربین ها قرار بگیرد و بگوید: همه چیز خوب است!
عدهای در حالی در خارج از دستگاه دیپلماسی و در بدنه اجتماعی اصلاح طلبان همچنان ساز مذاکره مجدد با تروریستهای حادثه بغداد، و جنتلمن های واشنگتن نشین را کوک کردهاند که همان دیپلماتهایی که برجام را امضا کردند هم دیگر به نظر نمی رسد امیدی به این مذاکره داشته باشند. آنها، هرچند دیر، اما درک کرده اند که هر توافقی با آمریکا، مادامی که حداقلی از منافع ایران را تامین کند، فاقد ضمانت اجرایی است. آنها به خوبی دریافتهاند که مذاکره نه تنها هیچ عایدی برای مردم ندارد بلکه به معنای استیصال در برابر آمریکای است که دیگر دستکش های مخملی را کنار گذاشته است و وقیحانه، مشت آهنین خود را نشان می دهد.
در تمام مقطعی که مذاکرات برجام در جریان بود بارها و به بهانه های مختلف پای نام و اعتبار امیرکبیر به داستان برجام و مذاکره کنندگان برجام باز شد؛ غافل از اینکه، تمام دوران صدارت میرزا تقی خان فراهانی، کمتر از چهار سال بود؛ یعنی چیزی حدود نیمی از سال هایی که برای رفع سایه جنگ صرف شد و نه تنها سایه ای رفع نشد که امروز مردم ایران خود را از هر زمان دیگری به جنگ نزدیک تر می بینند!
رهبر معظم انقلاب در خطبههای ماندگار نماز جمعه تهران - ۲۷ دی - مجدداً به صراحت اعلام کردند «اینها مذاکره هم که میکنند، مذاکرهشان آمیخته با دغل و فریبکاری است؛ این کسانی که پشت میز مذاکره ظاهر میشوند، آن جنتلمنهای پشت میز مذاکره، همان تروریستهای فرودگاه بغداد هستند، اینها همانها هستند؛ تفاوتی نمیکنند؛ لباس عوض میکنند». رهبری اما با درایت، اصل مذاکره را نفی نکردند ولی به صراحت اعلام کردند نه با آمریکا.
تردیدی نیست که کارت مذاکره برای تعامل با جهان به بایگانی سپرده نشده است و جمهوری اسلامی ایران هیچگاه دریچه دیپلماسی و مذاکره را به خواست و اراده و میل خود نبسته است و از این پس هم نخواهد بست اما، مذاکره در عرصه دیپلماتیک قواعدی دارد. حداقل ها که فراهم شد قطعا هیچ کس مانع و منکر آن نخواهد شد. حداقل هایی که اگر در ارتباط با آمریکا یافت می شد، رهبری بار دیگر به این صراحت، مذاکره با این کشور را نفی نمی کردند.
درباره این سایت